طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

گام اول

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خو کرده اید و دیگر

                 راهی به جز اینتان نیست

که از بدو خوب

                 هم چنان

هر چیز را آینه ای کنید

تا با ملاک زیبایی ای صورت و معناتان

گرد بر گرد خویش

هر آنچه را که نه از شماست

به حساب زشتی ها

خطی به جمعیت خاطر بتوانید کشیدو به اطمینان،

چرا که خو کرده اید و دیگر

                            به جز اینتان راهی نیست

که وجود خویشتن را نقطه ئ آ غاز راه ها و زمان ها بشمارید

کرده ها را

با کرده های خویش بسنجید و گفته ها را

با گفته های خویش...

لاجرم به خود می پردازید

آن گاه که من به خود پردازم،

و حماسه ای از شجاعت خویش آغاز می کنید

آن کاه که من دست اندر کار شوم حتا

که نقطه ئ پایان را

بر این تکرار ابلهانه بامداد و شام بگذارم

و دیگر

رای تقدیر را

به انتظار نمانم.

دردی ست،

با این همه دردی است

دردی ست

تصور نقاب اندوهی که به رخساره می گذارید

هنگامی که به بدرقه ئ لاشه ئ ناتوانی می آیید

که روزهایش را همه

با زباله و ‍‍ژنده جل پاره

به زباله دانی بوناک زیست

چونان الماس دانه ای

که یکی غارتی به نهان برده باشد.

                                                                          شاملو

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و زن

عشق میکارد............. اما ............. کینه درو میکند.

به تو نگاه می کند و در نگاهش از تو احترام درخواست میکند .احترام به زن بودنش مادر بودنش و بیش از همه انسان بودنش .احترام به اینکه بدانی و بپذیری که او قبل از انکه متعلق به تو، فرزندت و خانه باشد متعلق به خویشتن خویش است.پیش از انکه تو او را عاشق باشی و به خاطر عشقت در تنگنایش بگذاری  او عاشق شناخت خود است نه آنگونه که تو میخواهی بل آنگونه که هست، که وجود دارد .می خواهد پیش از آنکه موجودیتش توسط تو اعلام شود خود خویشتنش را اعلام کند.

مخواه آزادیش را محدود کند. مخواه که به خانه وبچه و آشپزخانه  محدودش کنی فقط به سبب آنکه نگاههای هرزه را نمی توانی نابود کنی.اگر نمیتوانی مسئله را حل کنی صورتش را پاک نکن .با مشکل ریشه ای برخورد کن و اگر می خواهی تلاشی انجام دهی بکوش خاک را پاک کنی نه انکه بر سر طلا منت بگذاری.

لازمه وجودی اش تفاوت با توست.برای آنکه پناهگاه هم باشید. قدرت جسمانی اش از تو کمتر است تا تو به واسطه حمایت از او احساس شخصیت کنی اما ،ظرافتش از تو بیشتر است تا تو بدانی که خداوند چقدر میتواند مهربان باشدو زیبا باشد .قدرت تحملش نه برابر توست تا بتواند پناهگاه تمام خستگی هایت باشد.سنگ صبور درد هایت میشود تا تو ببالی و رشد کنی، اما وقتی بالیدی و پر و بالی پیدا کردی حتی به پشت سرت نمی نگری تا رد پای خودت را ببینی چه رسد به انکه سرتعظیمی فرود آوری .او اینگونه افریده شده است و توبرایش چه ارمغان آورده ای ؟جز تحقیر، نگاه ابزاری و  زخم قدرت کاذبت  بر سر و صورتش .

نه ماه ،سختی ها را او تحمل میکند تا فرزندی بیاورد که به نام خانوادگی تو میشناسندش.سالها با فقر و دارایی ات میسازد تا اگر به پول و منسبی رسیدی افتخارش از آن تو باشد.با خون دل بچه ی شناسنامه ا ی ات را بزرگ میکند تا اگر سری در سرها در آورد  فرزند تو باشد وگر نه بزرگ کرده او.

رفیق و همراه دوران فرسودگی ات میشود تا تو منت نانی که سر سفره ات میگذاری را بر او داشته باشی واگر گاهی زمانی به فکر خویش  افتاد و حق و آزادی اش را طلب کرد بر چسب سر کش و بی حیا  بر او نهی.

در حالی که همه چیز بر علیه اوست و به نفع تو اگر با هزاران خون جگر و تلاش مضاعف به جایی برسد سنگ راهش میشوی و سعی میکنی به هر حربه ای متوسل شوی تا مبادا بیش از تو ببالد،که اگر ببالد خاطر تو پریشان میشود.

و

بزرگترین گناهت سعی در کشتن و نابودی شخصیتی دیگر است که چه بسا والا ترین باشد.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 5 + ارسال نظر
ناصر پنج‌شنبه 11 مرداد 1386 ساعت 22:31 http://bedun weblog felan

سلام الان بهتر شد

روز بروز وبلاگت بهتر میشه اما یه خواهش
مطلب کوتاه بنویسی هیچ ایرادی نداره ها!!!

موفق باشی و سعادتمند...
یا حق

ناصر شنبه 13 مرداد 1386 ساعت 11:45 http://shahireshab.blogsky

سلام جناب الناز
بالاخره وبلاگم رو عوض کردم
با آغازین مطلب بروز هستم
ممنون میشم به من هم سر بزنی

یا حق

ناصر سه‌شنبه 16 مرداد 1386 ساعت 11:18 http://shahireshab.blogsky.com

چرا آپ نمیکنی چرا س نمیزنی
لازمه زنده بودن وبلاگت پویائی و نشاط خود تو هست...
قالب جدید بزن...
شاد باشی و موفق...
یا حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 مرداد 1386 ساعت 20:56

سلام الناز خانم
مطابتونو خوندم جالبه فقط یه چیزی:((به تو نگاه می کند و در نگاهش از تو احترام درخواست میکند .احترام به زن بودنش مادر بودنش و بیش از همه انسان بودنش))این حرفاتونو اصلا قبول ندارم،خواهش میکنم ازاین فکرا نکنین دیگه ،چون این فریادتون هرچقدرم بلند باشه به جایی نمی رسه. خودتونوبااین فکرای... عذاب ندین خواهشاٌ.طرز فکرتونو عوض کنین .لازم نیست از مردا درخواست احترام بکنین( طلا که پاکه چه منتش به خاکه) درضمن اگه به دنبال این هستین که توسط مردای ایرانی پرستش بشین کاملاٌ دراشتباهین اینجا ایران است ایران ســـــــــــــــــرزمین مردســـــــــالاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خودتون باورداشته باشین و به زن بودن خودتون افتخار کنین...
تا بوده همین بوده النازخانم.
"حرفای منو به دل نگیرین"

هم آوا/سجاد نیکنام چهارشنبه 17 مرداد 1386 ساعت 21:03 http://www.hamava01.blogfa.com

با درود
دوست خوبم از حضورت در هم آوا و نظر دلگرم کنندت سپاسگزارم. خیلی خوشحال شدم با وبلاگت آشنا شدم. خیلی زیبا و پرمحتوا. واقعا خسته نباشی. خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم. پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد