طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

نتیجه گرا یا تلاشگر هدفمند

ماده 3

هر کس حق دارد که از زندگی ،آزادی و امنیت شخصی،برخوردار باشد

ماده 4

هیچ کس را نمی توان در بیگاری یا بردگی نگه داشت؛برده داری و برده فروشی در هر شکلی که باشد ممنوع است.

 .

در اوج تنهایی خود،اگر خواستی با دیوار هم سخن شوی ،آهسته حرف بزن،مبادا عنکبوت بشنود،در گلوی تو  تارمیشود. 

 

                                                                               دکترسروش 

نتیجه گرا نباشیم تلاشگر هدفمند باشیم

دوستان همه می گن باید در مورد نوشته هام بیشتر توضیح بدم اما من معتقدم ما ایرانی ها به جای اینکه تلاشگر هدفمند باشیم، بیشتر دوست داریم نتیجه گرا باشیم، عادت کردیم از هر چیز نتیجه بگیریم و اگر زودتر باشه بهتره،به خاطر همین خصلتمونه که همواره در نومیدی صبور و در امیدواری عجولیم .خوب میرم سر اصل مطلب که توضیح نوشته قبلی ام بود،نداشتن حریم شخصی ،حتی عدم تعریف درست از چنین حریمی در فرهنگ ما ،وابستگی بیش از حد شخصیتمون به تعریف و تمجید دیگران،اهمیت بیش از اندازه به نظر دیگران در مورد حتی شخصی ترین مسائلمون و متاسفانه بعد از مدتی ،خودمون هم عادت میکنیم که در کار و حریم دیگران دخالت کنیمو....و همه اینها معضلاتی است که در درجه اول بهشخصیتمون، خانواده هامون و جامعه مون بر می گرده ،بحث قبلی من در مورد خودمون بود خود شخصیمون، خویشتن خویشمون، چرا که معتقدم باید از خودمون شروع کنیم تا بتونیم دیگران را و بعد هم جامعه مون را آباد کنیم،و من وشما باید آغاز کنیم، و منتظر هیچ کس هم نشینیم .گام اول شناخت منه که همین عدم شناخت ، گاهی به نام تنهایی خودش را نشون میده ومتاسفانه تا آخر عمر هم گاه نمی فهمیم .و حتی به اون فکر هم نمیکنیم و چه بسیارند آدم هایی که بااسباب بازیهای گوناگون این تنهایی را پر میکنند و به نظر میاد در جامعه کنونی ما بهترین نوعش اسباب بازی به نام انسانه و حساسیت من روی پر کردن این تنهایی توی سن و سال حساسی مثل ....که گاهی منجر به سانسور یک شخصیت میشه .وقتی نمی دونیم کی هستیم و از زندگی چه میخواهیم، در واقع داریم به دیگران اجازه می دیم که من را تشکیل بدن و برام تعیین کنن از زندگیم چی می خوام .وقتی اون قدر از درون خودمون با خبر نیستیم که نمیدونیم دلتنگی ها و خوشحالی هامون از کجا میان و به کجا میرن پس به دیگری اجازه میدیم وارد بشه تا شاید بی سببی من را کشف کنه .خواسته یا ناخواسته خودمون را در دیگری حل می کنیم و اندک اندک دیگری میشه من .و شروع می کنیم از عشق حرف زدن و از عاشقی نالیدن و این میان من گم می شه. سال های عاشقی و سر در گمی و در بازیچه ها حل شدن که گذشت، من میاد، اما این بار سر گردانتر و پریشانتر و بی هویت تر از قبل وتو قبل از هر کس و هر چیز جوابگوی اویی و اینک سکوت و بی حاصلیست که تو راو منت را در بر میگیره.

 ما بودن خوبه اما تا وقتی من اصیل و خود ساخته نباشه، ما بی هویته و بی نسبه.

 

خیشتن خویش را باید ساخت

ماده2 اعلامیه جهانی حقوق بشر

هر کس،بی هیچ گونه تمایزی از حیث نژاد،رنگ،جنس،زبان،دین،عقاید سیاسی یا غیر سیاسی،اصل و منشا ملی و اجتماعی،ثروت ،ولادت یا هر موقعیت دیگر،از کلیه حقوق و آزادی های مذکور در این اعلامیه برخوردار خواهد بود.از این گذشته هیچ تمایزی مبنی بر وضعیت سیاسی،قضایی یا    بین المللی کشور یا سرزمینی که شخص به آن وابسته است _خواه آن کشور و یا سرزمین ،مستقل،تحت قیومیت یا غیر خود مختار باشدو یا به لحاظ حاکمیت تحت هر گونه محدودیت دیگری باشد_مجاز نخواهد بود.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

واقعیتی به نام تنهایی

به درونت که بنگری ؛خلایی خواهی یافت ،خلایی که گویی هر زمان رنگ تازه ای به خود می گیرد،بزکی که بیشتر قصد فریبت را دارد ،تا حقیقتی را به تو نشان دهد،و این رنگ های کذایی گذرا که هر زمان به گونه ای ما را تحت سلطه خویش در می آورند و از حقیقت دور می کنند چیزی نیست جز آنچه به نام عدم شناخت خویشتن خویش می شناسیم. گاه و بی گاه و چه بسیار در گوشه و کنار سایت ها و روزنامه ها و کتاب های مختلف از حسی به نام عشق،دوست داشتن،وابستگی ،دل دادگی و...حرف و سخن زیاد میبنم و هر بار بیشتر و بیشتر به این می اندیشم که آیا این احساس  ناشی از همان تنهایی کذایی یا همان عدم خود شناسی ما انسانها نیست ؟که در هر مقطعی می کوشیم آن را با رنگی از صدها افسون دنیا جلایی نو وتازه بخشیم .بچه گی مان در بی خیالی میگذرد به دنبال تازه ها و نیافته ها،این، رنگ اول است و این رنگ بی ریاترین رنگهاست.نوجوانی مان؛ در پی تازه های بلوغ رنگ دوم را به آن میزنیم و این رنگ اندکی تیره تر است اما نا شناخته و بی نام.جوانیمان را در دلبستگی و دل دادگی میگذرانیم ،در احساساتی که  تازه اند و توامان با احساس گناهی نو که ناشی از بزرگ شدن ما در جامعه سنتی ایرانی است،اما این رنگ دیگر نه بی ریایی کودکی را دارد و نه بی نام و نشانی نو جوانی را،این کدر است و دروغ؟ چرا که تو را از خود واقعی ات آنقدر دور میکند که گاهی ،و نه! چه بسیار، حتی نمی فهمیم چه بر سرمان می آید.در یک دلخوشی کذایی و دروغین بهترین سالهای عمرمان را می گذرانیم ،غافل از این که این احساسات و این عاشقی از ابر بهار نیز ناپایدارتر است.و چه بسیار که به دام زندگی ای بیافتیم که تنها چند ماه و شایدچند سال اولش جذاب و تازه است و بعد افسردگی و پوچی و بدتر از همه آنکه در این میان یک روح تازه هم دمیده شود،باز یک موجود نا خواسته شاید هم خواسته اما بی فلسفه و هدف، لیکن دیر یا زود می آید زمانی که دوباره بر میگردیم به درون خویش و جز مخلوطی از رنگ ها که به سیاهی می گراید هیچ تلا لویی نمی بینیم و این یعنی افسوس... و اگر هنوز صداقتی باقی مانده باشد وارزشی برای هویت و بودنت، در تنهایی خویش خواهی سرودکه: من مانده ام و من ،بی هویتی اصیل،بی خویشتن خویش،با زمانی که هرگز دیگر باز نمی گردد،اکنون چه باید کنم؟؟

از هم اینک به فکر باش .خویشتنت کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

انتظارووظیفه

برای او ،که به خاطر چشم معصوم کودکان صبورانه به انتظارش نشسته ام.

 

تو خواهی آمد

جهان آرامتر خواهد شد

این جا که باشی

سویه های اضطراب

در مه می روند و

نومیدی در حاشیه غروب

سنگی برای نشستن

خواهد یافت.

 

اعلامیه جهانی حقوق بشر

نظر بر این که شناسایی کرامت ذاتی و حقوق یکسان و جدایی نا پذیر همه اعضای خانواده بشری اساس آزادی و عدالت و صلح جهانی است.

نظر بر این که اعمال وحشیانه ای که بر اثر نادیده گرفتن حقوق بشر و بی اعتنایی به آن انجام یافته، وجدان بشریت را به خشم آورده است واینک دنیایی که در آن همه انسانها در بیان و عقیده آزادو از ترس و فقر فارغ باشد به عنوان والاترین آرمان های عموم مردم اعلام شده است.

نظر بر این که حقوق بشر باید از حمایت حکومت قانونی برخوردارباشد تا مردم مجبور نشوند که به عنوان آخرین تلاش در برابر ظلم و تعدی به عصیان بر خیزند.

نظر بر این که اهتمام به روابط دوستانه در میان ملت ها امری واجب است.

 نظر بر این که مردم ملل متحد در منشور، ایمان خود را به حقوق بنیادین بشر و به کرامت و ارزش انسانها و به حقوق برابر زنان و مردان اعلام کرده و بر آن شده اندکه برای نیل به پیشرفت اجتماعی و سطح زندگی بهتر و آزادی گسترده تر اهتمام ورزند.

نظر بر این که تفاهم مشترک در باره ی این حقوق و آزادی ها به لحاظ ایفای کامل آن تعهد، کمال اهمیت را دارد.

بنابراین؛

مجمع عمومی

این اعلامیه جهانی حقوق بشر را به عنوان معیار مشترکی برای همه مردم و ملت ها اعلام می کند تا کلیه افراد ویکایک نهادهای اجتماع آن را همواره به خاطر داشته باشندو از راه تعلیم و آموزش در ترویج و بزرگداشت این آزادی ها بکوشند .

ماده 1

ابنای بشر همه آزاد به دنیا می آیند و در کرامت و حقوق با هم برابرند؛همه از موهبت خرد و وجدان بر خوردارندو باید با هم برادروار رفتار کنند.

29ماده بعدی در آینده ذکر خواهد شد.