طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

مطلق یا نسبی

ماده 9اعلامیه جهانی حقوق بشر؟؟؟

هیچ کس را نباید خود سرانه بازداشت ، توقیف ،حبس یا تبعید کرد.

ماده 10

هر کس حق دارد در تصمیمات مربوط به حقوق و تعهدات خود یا هر اتهام جزایی که به او وارد شود با تساوی کامل از یک رسیدگی منصفانه و علنی در دادگاهی مستقل و بی طرف برخوردار باشد.

 

خدایا:مرا همواره آگاه و هشیار دار،تا پیش از شناخت درست و کامل کسی یا فکری، مثبت یا منفی ،قضاوت نکنم.

خدایا: آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند ،بسوزد .                                                                                    دکترشریعتی

 

بزرگترین کشف نسل من آن است که انسان با تغییر شیوه نگرش خود می تواند زندگی اش را تغییر دهد.

مطلق          یا                نسبی             ؟؟

ما ایرانیها (زمانی گفتم ایرانیها، دوستی گفت: این خصلت فقط مال ایرانیها نیست، بسیاری از مردم جهان همین گونه اند،اما من باز می گویم ما ایرانیها چون بیشترین برخورد من با ایرانیان است و با رگ و پوست و خون این مردم بیشتر اجینم)عادت کرده ایم یا شاید هم این گونه بزرگ شده ایم،که همیشه به دنبال یک منجی باشیم ،دنبال کسی که تمامی یا حداقل بیشتر مشکلاتمان را حل کند و  وضعیتمان را سر و سامان دهد ،این مسئله شاید تا حد زیادی ناشی شوداز این که اغلب ما در محیط های دیکتاتور مْابانه و معمولا تحت حاکمیت یک یا حداکثردو نفر بزرگ میشویم ،از خانواده به عنوان اولین اجتماع  تا جامعه و محیط کار وحکومت  و  ...

 هنوز اندکندکسانیکه فکرشان دموکرات وحرفشان آزادی است و برای پیشبرد آن افکار تلاش می کنند اما متاسفانه هنوز رفتار ها و هنجار های استبدادی را قبول و چه بسیار که عمل می کنند .یک مثال ملموس این قضیه همین انتخاب ریاست جمهوریست،اگر قدری به حافظه تاریخی مان مراجعه کنیم،خواهیم دیدکه در هر دوره انتخابات ما به کسی متوسل می شویم که بیشترین قول و شعار را برای رسیدن به مدینه فاضله به ما ارزانی کند ،کسی که بیش از همه به منجی تصوری ما که البته این منجی بنا به روزگار و شرایط تغییر می کندو در هر زمانی رنگی دیگر به خود می گیرد، زمانی پیامبر آزادی است ،زمانی  پیغمبرنان،ودیگر زمان پیام آور استقلال ...و جالب تر آنکه در اندک زمانی  با تمام قوا به عرش می رسانیمش ،اما....

وای به روزی که این پیامبر کامل و بی نقص ما ،آنچه که می خواهیم نکند، وبه تصورات و آرمان خواهی ما جامه عمل نپوشاندفآن وقت مثل قوم.....به بهانه گیری و انتقاد می پردازیم و چنان با هم متحد می شویم که گویی تا به حال تاریخ ما را  این گونه یکپارچه ندیده است و با تمام قوا به فرش می کشانیمش اما چرا؟

آیا انسان کامل و بی نقص وجود دارد ؟ بپذیریم که کمال مطلق وجود ندارد وهر کس در کنار نقاط قوتش نقاط ضعفی نیز دارد ؟بهتر نیست به جای مطلق گرایی، به همه کس و همه چیز نسبی بنگریم و اعتماد صد در صد را از مجموعه عوامل دنیوی مان حذف کنیم ؟چه بسا ، اگر از اعتمادمان نتیجه نگیریم خویشتن دچار بحران شخصیت می شویم.البته منکر انتقاد نیستم اما اگر واقع بینانه و با آگاهی کامل و خاکستری باشد نه سیاه و سفید. بپذیریم که اگر کسی صدها و شاید هزاران حرف حق و پسندیده گفت دلیل بر این نیست که حرف هزارو یکم را نیز درست و به جا بگوید و اگر هم بد گفت نمی توان از هزار ان حرف درست گذشته اش چشم پوشید ؟بهتر نیست اگر خواستیم راه رفتن دیگری را به قضاوت بنشینیم قدری با کفش های او راه برویم،در زمانه و شرایط او بزییم و با نگاه او به پیرامون بنگریم ؟یادبگیریم اگر زمانی در مقام دفاع از حرف یا سخن کسی بر آمدیم دلیل بر پذیرفتن تمامی حرفها و سخنان او نیست؟دفاع مطلق وجود ندارد آنچه هست مقطعی و نسبی است .روزگاری خوبی جای بدی می نشید و زمانی بالعکس.یاد بگیریم افراد در عین حال که می توانند راستگو و درست کردار  باشند عاری از اشتباه نیستند؟تا به کی می خواهیم پرورده سیستم مرید و مرادی ومعلم و شاگردی باشیم .اگر زمانی کمال المکها و مصدقها و شریعتیها و سروشها و کدیور ها و امثال اینان می آیند و حرفهایی می گویندد و کار هایی می کنندو امروز که من به نقد می نشینم ،آگاه باشم که در جای قضاوت، شرایط او  ،نگاه او و زمانه اورا بنگرم و روشنی ها و تیر گی ها را با هم ببینم .البته ناگفته نیست که در پذیرفتن مسئولیت باید دقیق تر و حساس تر عمل کرد و کسی که نمی تواند، باید کناره گیرد اما در نقد نیز باید آگاه و بی تعصب بنگریمو حتیگاهی به چشمانمان نیز شک کنیم. اگر از شریعتی می گوییم و سروش ،یا از شاملو وفروغ و....به این معنا نیست که تمامی افکار ایشان را بی چون و چرا می پذیریم بلکه تنها  فکروبینشی از ایشان را که به درد جامعه و حال  میخورد می پذیریم و عمل می کنیم ،که بسا در  زمانه ای دیگر همان حرف و عمل سمی مهلک باشد و زمانی تریاق.همواره آگاه باشیم و بی تعصب بنگریم.

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
ناصر چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 19:55 http://shahireshab.blogsky.com

سلام
مفاد اعلامیه حقوق بشر را میخوانم کمی میخندم وبعد افسوسی بزرگ سراسر وجودم را فرامیگیرد....
بحث مطلق یا نسبی هم وقعیت تلخ دیگری از خصایص مردمان ایران زمین را آشکار میکرد...
راستی چرا این مطلب رو نوشتی مگه نفت نیومده سر سفره ات؟؟؟
.....
ممنون که تو وبلاگم نظر دادی از قالب قبلی خسته شده بودم عوضش کردم اما روحم همچنان خاکستریست!!!
میخواستم حذف اش کنم اما تو دقیقه+۹۰ منصرف شدم
موفق باشی و سلامت

مشرفی پنج‌شنبه 17 آبان 1386 ساعت 09:15 http://rooshanfekri.blogfa.com

؛اندیشه های میرزا فتحعلی آخوند زاده ؛ در وبسایت روشنفکری

ناصر چهارشنبه 23 آبان 1386 ساعت 10:01 http://shahireshab.blogsky.com

سلام رفیق
خبری ازت نیست
بجای دعوا کردن و اذیت کردن کار دیگه ای بکن.....
من آپ هستم
موفق باشی و سربلند ..
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد