طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

طنین بی صدا

انجا که فریاد ساکت می شود سکوت فریاد می زند...

دروغ یا زندگی؟

ماده 12

زندگی خصوصی ،خانواده  ،خانه و مکاتبات هیچ کس نباید در معرض مداخله خودسرانه قرار گیرد و نیز نباید شرف و آبروی کسی مورد تعرض واقع شود. هر کس حق دارد در برابر اینگونه مداخلات و تعرضات از حمایت قانونی برخوردار شود.

دروغ های بی دغدغه

کدوم حرفممون دروغ نیست؟

شاید اینکه حقیقتی وجود نداره؟!

نه؟!

به خودمون دروغ می گیم چون؛ تحمل روبرو شدن با واقعیت ها را نداریم.توجیه:باید زندگی کنم ....

به بچه هامون دروغ می گیم چون ؛در برابرشون کوتاهی کردیم، توجیه:هنوز کوچکن ،نمی فهمن ...

به پدر و مادرمون دروغ میگیم به بهانه احترام واینکه  ناراحت نشن؛توجیه: از دو نسل متفاوتیم....

به دوستمون دروغ می گیم چون؛ برای تنهاییهامون بهش نیاز داریم .توجیه؛دوستش دارم،نمی خوام ازم دلگیر نشه....

به عشقمون دروغ می گیم چون؛ خودخواهیم و می خواهیم برای خودمون نگهش داریم؛توجیه:تقصیر خودشه بس که خوبه....

به کارمون دروغ می گیم چون؛به پولش نیاز داریم؛توجیه:لیاقتمون بیش از اینه.....

به همکارمون دروغ می گیم چون؛ رقیبمونه!توجیه:منم باید نون بخورم...

به مردممون دروغ می گیم چون؛برای زیستن بهشون نیاز داریم.توجیه؛اونها هم به ما دروغ می گن ....

به مسئولانمون دروغ می گیم چون؛وظیفه مون را نمی دونیم.توجیه:مگه کی تو این مملکت درست عمل می کنه که من.......

به خدا مون دروغ می گیم.....چون،...................................توجیه......................................

ما چه حیواناتی هستیم؟آیا ما قدرت درک و شعور داریم؟؟قدرت انتخاب  چطور؟ایا به خودمون می گیم مسلمان؟چرا ادعای مملکت اسلامی داریم؟چرا..............................؟؟؟

جواب دهن پر کن بلدم،یه حرف نو بزن................................

 

 

جنگ نه

ماده11

1 )  هر کس که متهم به بزهکاری است حق دارد بی گناه فرض شودتا آن گاه که مطابق قانون در یک دادرسی علنی و با دسترسی به کلیه ی تضمینات لازم برای دفاع از خود،مقصر شناخته شود.

 2)  هیچ کس به خاطر فعل یا ترک فعلی  که در حین ارتکاب آن مطابق قوانین ملی یا بین المللی جرم تلقی نمی شده مقصر شناخته نخواهد شد و نیز کیفری سنگین تر از آنچه در حین ارتکاب جرم برای آن مقرر بوده بر وی تحمیل نخواهد شد..

                 جنگ ....................  هرگز

زنده باد ایران                                              سر بلند باد ایرانی

با یاد و خاطره جاویدان........

با من اکنون چه نشستن ها ،خاموشی هاست،

با تو اکنون چه فراموشی هاست.

چه کسی می خواهد

من و تو ما نشویم

خانه اش ویران     باد!

من اگر ما نشوم ،تنهایم

تو اگر ما نشوی ،                   

                                           -خویشتنی.

از کجا که من و تو

شور یکپارچگی را در شرق

باز بر پا نکنیم

از کجا که من و تو

مشت رسوایان را وا نکنیم.

من اگر بر خیزم

تو اگر برخیزی

همه بر می خیزند

من اگر بنشینم

تو اگر بنشینی

چه کسی برخیزد؟

چه کسی با دشمن بستیزد؟

چه کسی

پنجه در پنجه هر دشمن دون              

                                                            -آویزد

دشت ها نام تو را می گویند.

کوهها شعر مرا می خوانند.

کوه باید شد و ماند ،

رود باید شد و رفت،

دشت باید شد و خواند،

در من این جلوه اندوه ز چیست؟

در تو این قصه پرهیز          - که چه؟

در من این شعله عصیان نیاز ،

در تو دمسردی پاییز           که چه؟

حرف را باید زد!

درد را باید گفت!

................................

                                                                                      دکتر حمید مصدق

 

 

مطلق یا نسبی

ماده 9اعلامیه جهانی حقوق بشر؟؟؟

هیچ کس را نباید خود سرانه بازداشت ، توقیف ،حبس یا تبعید کرد.

ماده 10

هر کس حق دارد در تصمیمات مربوط به حقوق و تعهدات خود یا هر اتهام جزایی که به او وارد شود با تساوی کامل از یک رسیدگی منصفانه و علنی در دادگاهی مستقل و بی طرف برخوردار باشد.

 

خدایا:مرا همواره آگاه و هشیار دار،تا پیش از شناخت درست و کامل کسی یا فکری، مثبت یا منفی ،قضاوت نکنم.

خدایا: آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند ،بسوزد .                                                                                    دکترشریعتی

 

بزرگترین کشف نسل من آن است که انسان با تغییر شیوه نگرش خود می تواند زندگی اش را تغییر دهد.

مطلق          یا                نسبی             ؟؟

ما ایرانیها (زمانی گفتم ایرانیها، دوستی گفت: این خصلت فقط مال ایرانیها نیست، بسیاری از مردم جهان همین گونه اند،اما من باز می گویم ما ایرانیها چون بیشترین برخورد من با ایرانیان است و با رگ و پوست و خون این مردم بیشتر اجینم)عادت کرده ایم یا شاید هم این گونه بزرگ شده ایم،که همیشه به دنبال یک منجی باشیم ،دنبال کسی که تمامی یا حداقل بیشتر مشکلاتمان را حل کند و  وضعیتمان را سر و سامان دهد ،این مسئله شاید تا حد زیادی ناشی شوداز این که اغلب ما در محیط های دیکتاتور مْابانه و معمولا تحت حاکمیت یک یا حداکثردو نفر بزرگ میشویم ،از خانواده به عنوان اولین اجتماع  تا جامعه و محیط کار وحکومت  و  ...

 هنوز اندکندکسانیکه فکرشان دموکرات وحرفشان آزادی است و برای پیشبرد آن افکار تلاش می کنند اما متاسفانه هنوز رفتار ها و هنجار های استبدادی را قبول و چه بسیار که عمل می کنند .یک مثال ملموس این قضیه همین انتخاب ریاست جمهوریست،اگر قدری به حافظه تاریخی مان مراجعه کنیم،خواهیم دیدکه در هر دوره انتخابات ما به کسی متوسل می شویم که بیشترین قول و شعار را برای رسیدن به مدینه فاضله به ما ارزانی کند ،کسی که بیش از همه به منجی تصوری ما که البته این منجی بنا به روزگار و شرایط تغییر می کندو در هر زمانی رنگی دیگر به خود می گیرد، زمانی پیامبر آزادی است ،زمانی  پیغمبرنان،ودیگر زمان پیام آور استقلال ...و جالب تر آنکه در اندک زمانی  با تمام قوا به عرش می رسانیمش ،اما....

وای به روزی که این پیامبر کامل و بی نقص ما ،آنچه که می خواهیم نکند، وبه تصورات و آرمان خواهی ما جامه عمل نپوشاندفآن وقت مثل قوم.....به بهانه گیری و انتقاد می پردازیم و چنان با هم متحد می شویم که گویی تا به حال تاریخ ما را  این گونه یکپارچه ندیده است و با تمام قوا به فرش می کشانیمش اما چرا؟

آیا انسان کامل و بی نقص وجود دارد ؟ بپذیریم که کمال مطلق وجود ندارد وهر کس در کنار نقاط قوتش نقاط ضعفی نیز دارد ؟بهتر نیست به جای مطلق گرایی، به همه کس و همه چیز نسبی بنگریم و اعتماد صد در صد را از مجموعه عوامل دنیوی مان حذف کنیم ؟چه بسا ، اگر از اعتمادمان نتیجه نگیریم خویشتن دچار بحران شخصیت می شویم.البته منکر انتقاد نیستم اما اگر واقع بینانه و با آگاهی کامل و خاکستری باشد نه سیاه و سفید. بپذیریم که اگر کسی صدها و شاید هزاران حرف حق و پسندیده گفت دلیل بر این نیست که حرف هزارو یکم را نیز درست و به جا بگوید و اگر هم بد گفت نمی توان از هزار ان حرف درست گذشته اش چشم پوشید ؟بهتر نیست اگر خواستیم راه رفتن دیگری را به قضاوت بنشینیم قدری با کفش های او راه برویم،در زمانه و شرایط او بزییم و با نگاه او به پیرامون بنگریم ؟یادبگیریم اگر زمانی در مقام دفاع از حرف یا سخن کسی بر آمدیم دلیل بر پذیرفتن تمامی حرفها و سخنان او نیست؟دفاع مطلق وجود ندارد آنچه هست مقطعی و نسبی است .روزگاری خوبی جای بدی می نشید و زمانی بالعکس.یاد بگیریم افراد در عین حال که می توانند راستگو و درست کردار  باشند عاری از اشتباه نیستند؟تا به کی می خواهیم پرورده سیستم مرید و مرادی ومعلم و شاگردی باشیم .اگر زمانی کمال المکها و مصدقها و شریعتیها و سروشها و کدیور ها و امثال اینان می آیند و حرفهایی می گویندد و کار هایی می کنندو امروز که من به نقد می نشینم ،آگاه باشم که در جای قضاوت، شرایط او  ،نگاه او و زمانه اورا بنگرم و روشنی ها و تیر گی ها را با هم ببینم .البته ناگفته نیست که در پذیرفتن مسئولیت باید دقیق تر و حساس تر عمل کرد و کسی که نمی تواند، باید کناره گیرد اما در نقد نیز باید آگاه و بی تعصب بنگریمو حتیگاهی به چشمانمان نیز شک کنیم. اگر از شریعتی می گوییم و سروش ،یا از شاملو وفروغ و....به این معنا نیست که تمامی افکار ایشان را بی چون و چرا می پذیریم بلکه تنها  فکروبینشی از ایشان را که به درد جامعه و حال  میخورد می پذیریم و عمل می کنیم ،که بسا در  زمانه ای دیگر همان حرف و عمل سمی مهلک باشد و زمانی تریاق.همواره آگاه باشیم و بی تعصب بنگریم.

 

 

تائو ی شخصیت

ماده 8 قوانین حقوق بشر

هر کس حق دارد در برابر اعمالی که ناقض حقوق بنیادینی باشد که قانون اساسی یا قوانین دیگر برای او مقرر داشته به دادگاه های صلاحیت دار ملی مراجعه کند و جبران کامل آن را خواستار شود.

نیایش دکتر علی شریعتی

 

خدایا: شهرت ،منی را که میخواهم باشم ،قربانی منی که می خواهند باشم، نکند .

خدایا: مرا از چهار  زندان "طبیعت "تاریخ"جامعه"و خویشتن" رها کن، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من مرا  آفریده ای –خود آفریدگار خود باشم –نه که، همچون حیوان خود را با محیط ،که محیط را با خود تطبیق دهم.

تائوی شخصی درون

موضوعی که مدتهاست مثل خوره ذهنم را به خودش مشغول کرده و شاید بشه تحت معضلی شخصیتی ازش حرف زد،شناخت بعدی از شخصیت آدمی است که گویی هنوزمبهم است و آنگونه که شایسته است ساخته و پداخته نشده.پیشتر نیز از این حریم حرف زدم، اما تحت جلوه ای دیگر به نام خویشتن خویش .اما انگار هر روز بیش از روز قبل به وجود و لزوم چنین حریمی در زندگیمون واقف می شم  واحساس می کنم ریشه اصلی بسیاری از مشکلات ما انسان ها در عدم شناخت این حریمه ؟

تائو یی که همیشه و همه جا زندگی انسان را در بر می گیره و وجودش انکار ناپذیر و حقیقی است و بی شک شناختش از ضروریات و لوازم جدایی ناپذیر شخصیت هر انسانی است .شاید برای شما هم پیش اومده باشه یا دیده باشین ،که وقتی انسان ها با هم صمیمی می شن و به قولی با هم قاتی میشن، فرقی هم نمی کنه که از یک جنس باشن یا دو جنس مختلف؛ اما این صمیمیت به خصوص اگر زیاد هم باشه باعث می شه که انسانها فکر کنند که دیگه بینشون حریمی نیست ،یا یک روح در2بدن اند، اینجاست که گاهی فکر می کنیم دیگه نباید هیچ من و تویی وجود داشته باشه. اولش شاید احساس خوشایندی به نظر برسه اما با گذشت زمان ،موقعی که خیلی چیز ها رنگ روزمرگی و عادت به خودش گرفت و همه چی عادی شد،موقعی می رسه که تو خلوت و تنهایی خودمون ، می بینیم که دلمون میخواد نفس بکشیم ،می خواهیم که خط قرمز هامون دوباره  بر گرده و حریم شخصیمون را دوباره داشته باشیم ،می بینیم که انگار هیچ کس به اندازه خودم به من نزدیک نیست ،هیچ کس اون قدری که من خودم را می فهمم من را نمی فهمه و هیچ کس به اندازه خودم نمی تونه به من کمک کنه ،میخوام که دوباره من ،من باشه و تو خودت،میخوام که در یا پنجره ای بازکنم و نفسی تازه کنم ،اون وقته که باید یه جورایی فاتحه رابطه هامون را بخونیم چرا که شکسته شدن حریممون را تا حدی به خاطر دیگری می دونیم ،این خصلت ما انسان هاست از ترس اینکه مبادا دوباره خط قرمز ها  شکسته بشن، محافظه کار می شیم،بی اعتماد و ترسو ،حتی تا جایی که کرامت و عزت انسان ها برامون کم رنگ و بی ارزش می شه و این بیش از هر کس به خودمون و روح و شخصیتمون ضربه می زنه و این یعنی مرگ تدریجی ارزش انسانی .اما ای کاش از همون ابتدا یاد می گرفتیم که حریم شخصی مون را بشناسیم و نیز حریم دیگران را و هرگز به هیچ کس جز خودمون اجازه ورود ندیم و به حریم کسی هم واردنشیم ،با این کار همیشه احترام متقابل بین انسان ها حفظ خواهد شد و حفظ احترام متقابل بین انسان ها معنای واقعی انسانیت و برابری است،این جور یکی شدن و تلاقی حریم ها را در روابط زناشویی  و دوستی های نزدیک زیاد می بینیم و به خصوص در مورد خانم ها به واسطه احساساتی بودنشون .بهتره که بیشتر مراقب باشیم تا افسوس گذشته ها کمتر آیندهمون را خراب کنه،بهتره که خودمون را حلاجی کنیم و به نقد منصفانه افکار درو نمون و شخصیت واقعی مون بپردازیم قبل از آنکه به دیگری اجازه ورود به حریممون را بدیم برای اینکه ما را به نقد بنشینه ،ای کاش قبل از هر رابطه ای با درون خودمون رابطه ای صمیمی داشته باشیم و هیچ کمکی را ازش دریغ نمی کردیم که بزرگترین کمک به انسانیت همین شناخت تائوی شخصی است .